کانون آسیبشناسی یوگا به نقل از بهداشت معنوی؛ یکی از مسائلی که یوگا با خود می آورد، واژگونی ارزش های اخلاقی است. منظورم از واژگونی ارزش های اخلاقی جابجا کردن دو قطب خوب و بد است. یوگا دقیقاً بر این تأکید می کند که خوب، بد است و بد، خوب است. این مسأله را با ذکر نمونه هایی بررسی می کنیم.
نمونۀ اول. افرادی که یوگا انجام می دهند معمولاً لباس های نیمه برهنه می پوشند. حتی زمانی که فیلم ها و تصاویر خود را در شبکه های اجتماعی منتشر می کنند، وضعیت به گونه ای است که حداقل با فرهنگ ما تناسبی ندارد. علت چیست؟ بسیار روشن است؛ آسانا یا وضعیت های بدنی یوگا به صورتی است که برای انجام آنها لباس دست و پاگیر است. مثلاً کسی که می خواهد روی سرش بایستد، وضعیت لباس او چطور خواهد شد، پس بهتر است که از ابتدا لباس زیادی نپوشد تا با تمرکز بتواند در وضعیت مورد نظر قرار گیرد.
نمونه دوم
نمونۀ دوم. یوگا اصلاً میانه خوبی با پوشش ندارد. از یوگی های عریان گرد هندوستان که بگذریم، یوگی های مدرن آمریکایی هم معتقدند که یوگا را نمی توان با لباس انجام داد. «بیکرام چودری» برای شبیه تر شدن هر چه بیشتر برنامه های آموزشی یوگا به نمونه های اصلی با تأکید بر اصل برهنگی در یوگا، سبک بیکرام یوگا را پایه گذاری کرد. بیکرام یوگا به طور آشکار در ایران ترویج می شود و صفحات مربوط به آن در فضای مجازی فعال است.
نمونۀ سوم. تمرینات یوگا معمولاً به صورت مختلط انجام می شود. نه تنها مربیان مرد به خانم ها آموزش می دهند و مربیان زن به آقایان یوگا می آموزند؛ بلکه فراگیران یوگا نیز به صورت مختلط یوگا می کنند. علت چیست؟ یک اصل در یوگا وجود دارد به نام «برهماچاریه». در ترجمۀ این مفهوم نوشته اند: تقوا، پاکدامنی، پرهیزکاری و… . ما وقتی این ترجمه ها را می بینیم، با پیش زمینۀ فرهنگی خودمان برداشت های پاکیزه و ارجمندی از این مفاهیم پیدا می کنیم. اما در یوگا این واژگان معنا و مفهوم دیگری دارند.
برهماچاریه یعنی مهار شهوت؛ اما در فرهنگ یوگا باید شهوت برانگیخته شود تا مهار آن معنا داشته باشد. برای عمل به برهماچاریه باید محیط مختلط باشد و زمینۀ شکل گیری تمایلات فراهم شود. به این ترتیب پاکدامنی به معنای برهماچاریه مورد عمل قرار می گیرد. کارآموزان یوگا می آموزند که در تمرینات مختلط انرژی بیشتری وجود دارد و اثر تمرینات مختلط بسیار بیشتر می شود! البته هر تمرینی با سعی و خطا همراه است و نباید بر آن خرده گرفت.
نمونه چهارم
نمونۀ چهارم. یک خانم جوان، مربی یوگای چند پسر نوجوان میشود و آنها را گلم، عشقم … خطاب می کند. طبیعتاً این خانم مربی به آنها یوگا می آموزد و نباید خیلی شرایط دست و پاگیری داشته باشد.
پس طبیعی است که لباس مناسب یوگا بپوشد و در برابر چشم این نوجوانان حاضر شود. گذشته از اینکه نوجوانان کارآموز هم باید به روشنی وضعیت های بدنی را ببینند تا بتوانند آن را انجام دهند.
مثلاً در ساده ترین آسانا که نشستن به شیوۀ لوتوس است. کارآموز باید ببیند که مربی چطور با مهارت و انعطاف پنجه های پای چپ را در بین ران و ساق پای راست قرار می دهد و برعکس پنجۀ پای راست را در بین ران و ساق پای چپ پنهان می کند.
البته این یک آسانای بسیار ساده است که ما به طور غیر فنی آن را انجام می دهیم و می گوییم چارزانو نشستن. قطعاً یک مربی مسئولیت پذیر باید مطمئن باشد که کارآموزش به درستی آساناها را دیده و می تواند مثل مربی آنها را انجام دهد. بگذریم.
نمونه پنجم
نمونۀ پنجم. یک خانم جوان دیگر در همین تهران خودمان مربی گروهی از نوجوانان دختر و پسر است. البته هم مربی یوگا و هم مربی شنای آنهاست. توضیح شان هم روشن است. نباید با محدودیت در بچه ها حساسیت ایجاد کرد. هرچه فاصله گذاری و محدودیت بیشتر باشد، انسان حریص تر می شود. بهتر است که بچه ها و نوجوانان دختر و پسر از اول با پاکدامنی (برهماچاریه) پرورش پیدا کنند و با اندام هم آشنا شوند! همچنین بهتر است که آنها یوگا را با انرژی سطح بالا انجام دهند و به کامل ترین نتیجۀ ممکن برسند.
همانطور که می بینیم در فرهنگ یوگا خوب های فرهنگی ما بد، و بدهای فرهنگی ما خوب قلمداد می شود. اشکال این کار کجاست؟ آنجا که اگر کسی بد را انجام دهد، همیشه راهی برای اصلاح وجود دارد، چون می داند کارش خوب نبوده و ارزیابی مطلوبی از کار خودش ندارد. اما اگر کسی تصور کنند که کارش خوب است و برعکس، انجام ندادن آن بد است، به راحتی نمی تواند راه درست را پیدا کند. آگاهی درست شرط لازم برای رفتار درست است.
منطق فرهنگی تربیتی
این نمونه ها نشان می دهد که منطق متفاوتی با منطق فرهنگی و تربیتی جامعۀ ما در فرهنگ وارداتی یوگا جریان دارد. در یوگا این طور مطرح می شود که نیروی شهوت به نوعی مزاحم رهایی روح (موکشا) است؛ اما می توان از این تهدید یک فرصت ساخت. شهوت اگر همچنان شهوت بماند، مزاحم است؛ اما می توان با روش یوگا آن را به نیروی معنوی تبدیل کرد.
برای رهایی از این مزاحم، برانگیختن و تبدیل این نیرو توصیه می شود. یوگی های برگزیده بر تجرد تأکید می کنند و همسر و فرزند را رها می کنند. آنها زندگی عریان را برمی گزینند تا از همه چیز وارسته شوند و نیروی جنسی در درون شان به «شکتی کندالینی» تبدیل شود. شکتی کندالینی نیرویی معنوی است که یوگی را به خدایان می رساند و بلکه به خدایان تبدیل می کند. در سطح پایین تر، درهم شکستن حریم پوشیدگی در رابطه با جنس متفاوت هنگام انجام یوگا، راهی برای کنترل شهوت و رسیدن به پاکدامنی معرفی می شود.
پارادکس
به نظر می رسد که یوگا در یک پارادُکس حیرت آور به سر می برد. البته شاید روش های یوگای سنتی هندوستان برای برهماچاریه جواب بدهد؛ زیرا آنجا یوگی ها ماه ها و شاید سالها استحمام نمی کنند و غذایی نمی خورند. هم از این رو دیدن آنها چه زن باشند و چه مرد، میل و رغبت را به انزجار تبدیل می کند و برهماچاریه را می پرورد؛ اما در شهرهای مدرن، یوگا کارهایی با تغذیۀ خوب و استفاده از جدیدترین روش های آرایش و انجام به روزترین اعمال جراحی زیبایی، شرایط را برای برهماچاریه خیلی سخت کرده اند.
در فرهنگ ما شهوت یک لذت مقدس است که لازم است با حرمت و ادب از آن بهره برد؛ لذتی که عشق را به بار می نشاند و رنج های زندگی و مسئولیت های خانوادگی را قابل تحمل و شیرین می سازد. شهوت را می توان به نیروی معنوی عشق تبدیل کرد و بستری برای تداوم و پرورش نسل «انسانی» گشود که شاهکار خلقت است.
نگارنده: حمیدرضا مظاهری سیف