یوگا چیست ؟
امروزه «یوگا» به عنوان یک ورزش معرفی میشود. معمولا کسانی که با یوگا آشنا میشوند، در مراحل اولیه آن را به صورت حرکات جسمی میشناسند. ممکن است برای لاغری، زیبایی اندام و حتی رسیدن به آرامش از آن استفاده کنند، اما به تدریج آن را به عنوان یک ورزش ذهنی و سپس به عنوان یک راه معنوی به کار میگیرند. در ادامه نیز به مرور به مسیری وارد میشوند که از ابتدا تصوری از آن نداشته¬اند، و بهتر است بگوییم، آن را آگاهانه انتخاب نکردهاند.
یوگا در حقیقت تعالیمی سرّی است که سینه به سینه منتقل شده است (شایگان، ص630). آنچه در کتابها یا در مراکز عمومی به صورت علنی آموزش داده میشود، همه¬ی واقعیت یوگا نیست. کتابها و کلاسهای گوناگون، نقطهی شروع و دروازه ورود به یک مرام سرّی و محرمانه هستند که واقعیتهای آن به راحتی قابل بازگو کردن نیست (ساتیاسَنگاناندا، ص68).
اما بررسی دقیق مبانی و آموزشهای یوگا به صورت یک مجموعهی پیوسته، بسیاری از حقایق را روشن خواهد کرد. در این تحقیق برای اولین بار حقایقی از یوگا گفته میشود؛ که شاید گذشته از زبان فارسی، تاکنون به هیچ زبان دیگری هم درباره یوگا گفته نشده باشد.
روش ترویج یوگا، از ابتدا بر این بوده که در سایر جوامع به عنوان یک دین و مرام مذهبی وارد نشود. در حدود دو قرن پیش که به تدریج یوگا وارد جوامع غربی شد، برای جلوگیری از واکنش مسیحیان، بهترین راه این بود که یوگا را به عنوان یک ورزش معرفی کنند؛ آموزههای شبه معنوی آن را به عنوان اسراری محرمانه نگه دارند؛ و همگام با پیش آمدن مریدان، به تدریج واقعیتهای یوگا را به آن¬ها بگویند. به این ترتیب، واقعیتهای پنهان زمانی به شخص گفته میشود که با آن روبه¬رو شده است و بازگشت را ممکن نمیداند.
کسانی که درون این سیستم آموزش میبینند، نمیتوانند حقایق آن را برای دیگران بازگو کنند. افشای این اسرار تنها توسط کسانی امکان دارد که خارج از آن باشند؛ ولی با درک نظاممند، منسجم و عمیق تعالیم یوگا و همچنین بررسی ریشههای آن، بتوانند به کشف لایههای پنهان این مکتب دست یابند.
متأسفانه عدم نگرش سیستمی و مجموعهای به آموزههای یوگا و ترجمههای تحریفآمیز از منابع آن، موجب شده است که برخی از افراد یوگا را با عرفان اسلامی تطبیق داده و برابر انگارند. در حالی که تفاوتی بسیار عظیم و شکافی شگرف میان این دو وجود دارد. اگر جمله¬ای را از منابع یوگا برگیریم و آن را در سیستم ارزشی، معنوی و اخلاق اسلامی درک کنیم، ممکن است بسیار زیبا به نظر برسد، اما وقتی آن را در متن خودِ یوگا قرار میدهیم، معنای آن به کلی تغییر میکند.
مفاهیمی نظیر «خدا»، «پرهیزکاری»، «بیآزاری»، «قناعت» و «پاکی» که از طریق ترجمههای غیر دقیق از یوگا وارد شده است، معنای خاص خود را دارند. کسی که این مفاهیم را در چارچوب فکری یک ایرانی مسلمان میفهمد، هنوز به درک درستی از اصلِ یوگا نرسیده است و صد البته، به تدریج به او آموخته خواهد شد. این مسأله موجب میشود که برداشت او از مفاهیم دینی تغییر کند؛ همراه با درک عمیق یوگا، به تغییر نگرش نسبت به اسلام هم برسد و اسلام را هماهنگ با یوگا بفهمد. در حالی که بسیاری از این معادل¬گذاریها، اساسا اشتباه است و هنگامی که به تعاریف آن¬ها توجه کنیم، این اشتباهات بیشتر آشکار میشود. بارزترین این اشتباهات، معادل انگاری واژه «خدا» با «ایشوَرَه» است.
هدف حقیقی یوگا
یوگا با متون، باورها، آیینها و خدایان هندویی عجین شده و با شیطانیترین خدایان و تعالیم هندویی آمیخته گردیده است. اساساً یوگا شکلی از بعد عملی و آیینی باورها و پرستش خدایان شیطان¬گونهی هندویی است. آیینها و اعمال یوگا در میان هندوها عمل میشده و در زمانی که دقیقا مشخص نیست، به احتمالی چهارصد سال پیش از میلاد مسیح، توسط فردی به نام پَتَنجَلی به صورت یک متن مدوّن در آمده است (ساتیاناندا، ص26).
کسی از پَتَنجَلی می پرسد: هدف یوگا چیست؟ او پاسخ می¬دهد: هدف یوگا رسیدن به اتحاد قوای سه¬گانه (جسم، روان و روح) است که به منظور بیداری «کُندالینی» و رسیدن به مرحله «سَمَدهی» انجام می¬گیرد (آنانداجیوتی، ص38). همو در «یوگاسوترَه» می¬نویسد: یوگا، متوقف کردن هر گونه خودآگاهی و فعل و انفعالات ادراکی است (یوگاسوترَه، فصل1: بند2). روشن است که این توقف و سکون، هدف اصلی و نهایی نیست؛ اما «یکی» از مراحل نهایی، پیش از رسیدن به هدف است.
می¬توانید تصور کنید این توقف، برای تسلط کامل روح بر همه قواست. اما روحِ انسان بدون آگاهی، چیزی ندارد که تسلط پیدا کند. در این جا گفته می¬شود که منظور، روحی بزرگ¬تر و آگاهی برتری به نام «آتمَن» ، شیوا یا ایشوره است که بر همه قوای انسان مسلط می¬شود. اما به راستی، آن روح یا آگاهی برتر چیست، که برای رسیدن به آن، باید همهی شعور و خودآگاهی انسان متوقف شود؟
یوگا در لغت، به معنای وحدت و یگانگی است. (سوامی ساتیاناندا ساراسواتی.1378) وحدت و یگانگی¬ای که با زیر پا گذاشتن ارزشهای انسانی و بازایستادن ظرفیت¬های خودآگاهی حاصل می¬شود؛ وحدت و یگانگی با روح برتر. این رازِ بزرگ یوگاست که برای کشف و شناخت آن، حرکت و تحقیق را آغاز کرده¬ایم.
با شناختی که نویسنده این مقاله از خدا، تعالیم ادیان و کتب آسمانی دارد؛ این روح برتر، خدای ادیان الهی نمی¬تواند باشد. خدای توحیدی را با شکوفاییِ «همزمانِ» آگاهی (عقل)، پرورش شعور و حس¬های انسانی (تجربه) و اعتماد و استفاده از گفته¬های وحیانی (نقل) میتوان درک کرد. همچنین با هیجاناتی نظیر «عشق، امید، خشوع و خشیت» می-توان به او نزدیک شد؛ نه با «توقف استعدادهای انسانی». این موضوع با بررسی مراحل هشتگانه یوگا آشکارا روشن خواهد شد.
بنابراین برای درک درست هدف یوگا، بهترین راه این است که روش¬های یوگا را بشناسیم و با مفاهیم بنیادین آن، نظیر آتمَن، کُندالینی و سَمَدهی آشنا شویم؛ تا معلوم شود که پَتَنجَلی چه چیزی را حقیقتاً هدف یوگا می¬داند. البته بعضی کوشیده¬اند تا این مفاهیمِ ناآشنا را با واژگانی آشنا نظیر خودشناسی و خداشناسی توضیح دهند، که به نظر می¬رسد بسیار غیرِ دقیق، نادرست، فریبنده و بهتر است بگویم گاهی شیادانه است.
هدف حقیقی یوگا را زمانی می¬توانید بشناسید، که روش¬ها و مراحل رسیدن به غایت و نهایتِ آن را به خوبی مورد تأمل و دقت قرار دهید. هدف حقیقی یوگا هرچه هست، با روشهای آن سنخیت دارد و از دل این روشها بر می¬آید. هدف حقیقی و ناگفتنی یوگا در درون روشهای آن نهفته است و بهترین راه فهم آن، این است که جوینده یوگا نسبت به این هدف در «ناآگاهیِ کامل» باشد؛ به صورت رمز¬گونه بیداریِ کُندالینی، رسیدن به سَمَدهی و آتمَن را دنبال کند تا به تدریج، واقعیت برای او معلوم شود؛ زیرا در صورت آگاهی از هدف اصلی یوگا، شاید دیگر کسی این راه و روش را انتخاب نکند.