یوگا و قدمت آن
یوگا و هندوییسم
جایگاه یوگا در متون مقدس هندو
یوگا را نمیتوان از «هندوییسم» جدا کرد. تعالیم یوگا، بُعدِ آیینی و شریعت هندوییسم است. به همین جهت، ریشه آن را در «وِداها» ، کهنترین متونِ «شروتی» در هندوییسم یافتهاند (شایگان، ص634).
هندوییسم تاریخ پیچیده و پر تحولی داشته است، به طوری که برای من دشوار است آن را «یک» دین یا آیین بدانم و ترجیح میدهم مفهوم «مجموعه»ی هندوییسم را به کار ببرم. البته برخی این روند پر فراز و نشیب را تکامل هندوییسم دانستهاند (هینِلز، ص70)؛ ولی به نظر میرسد که تحولات هندوییسم همیشه رو به تکامل نبوده، بخصوص در روزگار ما که از دورههای درخشان و توحیدی خود بسیار فاصله گرفته است؛ و عملاً خدایان و الهه¬های گوناگون در مجموعه هندوییسم پرستیده می¬شود و آیینهای ناروایی مورد عمل قرار میگیرد.
بخش اول متون ودایی «ریگ¬وِدا» است. در ریگ ودا ابتدا با خدایان گوناگون روبه¬رو می شویم، ولی در اواخر آن خدای یگانه را می¬بینیم که سایر نیروهای طبیعی در فرمان او هستند (شایگان، ص77). من معتقدم که پیش از متون ودایی نیز توحید حاکم بوده است و پس از یک دوره سقوط، قدیسی یا پیامبری پیدا شده و این راهِ به انحراف رفته را به صراط مستقیم باز آورده است؛ اما بعد دوباره شاهد سقوط و انحراف فکری و اعتقادی در هندوییسم هستیم.
این انحرافات به طور مستقیم به «یوگا» مربوط میشود. زیرا در منابع یوگا مطالب و جملات درستی وجود دارد که برخی از آن¬ها مورد تأیید دین است، اما به علت تحریفهایی، در یک سیستم نادرست قرار گرفته، معانی درست و روشنگر آن تغییر کرده و به گامی در بیراهه تبدیل شده است.
با این که متن اصلی و پایه در مجموعه هندوییسم وداها هستند، اما به نظر میرسد که یک مکتب، برای هندو به شمار آمدن، لزومی ندارد به همه¬ی آنچه در وداها آمده معتقد باشد یا عمل کند، زیرا در متونی که مقدس تلقی میشوند نیز، تعارضات بسیار است. همین که یک آیین بتواند استنادش را به بخشهایی از وداها نشان دهد و بر وحیانی بودن و تقدس وداها تأکید کند، هندو به شمار می¬آید.
در خصوص یوگا نیز وضع به همین ترتیب است. وداها چهار بخش دارند و بخش چهارم آن یعنی «اَتهَروَه¬وِدا» ، میتواند به عنوان ریشه یوگا شناخته شود. َاتهَروَه¬ودا بخش متأخر وداهاست و حدود یک پنجم آن با ریگ¬ودا مطابق است (شایگان، ص45). این بخش از وداها احساسات و عواطفی نظیر ترس، هراس از مرگ، غضب، شهوت، نفرت و دردهای جسمانی و راههای تغییر این وضعیتها را مورد توجه قرار میدهد. معمولاً این طور گفته میشود که: در این ودا لغت¬نامهها و نفرینها و ادعیهی سحرانگیز بسیار است (ناس، ص142). مسأله اصلی در اتهروه، غلبه بر رنجهای بشری در سطح روحی و جسمانی است. این دقیقاً راهی است که یوگا دنبال میکند و رسیدن به نوعی خودشناسی را برای رهایی از رنج ضروری میداند (موسوی¬نسب، ص37).
اتهروه برای غلبه بر رنجهای زندگی، اعمال و اورادی را با نامِ «مَنترَه» توصیه میکند که به نظر میرسد بر نیروهای ذهنی یا خدایان اثر میگذارند. همین موضوع باعث شده است که محققان آن را سراسر سحر و جادو بدانند. اتهروه¬ودا یکی از کتب اساسی سحر و جادویی است که مربوط به دنیای اهریمنی است و مطابق با آن گونه معتقدات سحر و جادو است که فقط میان گروه فرومایه جامعه متداول تواند شد. (شایگان، ص45). این ودا دربردارندهی افسونهای جادویی و طلسمهایی برای فایق آمدن بر مشکلات طبیعی و فوق طبیعی است (هینِلز، ص77). جان ناس نیز تأکید میکند که بخش چهارم وداها مجموعهای است مشتمل بر افسونها و اوراد (مَنترَهها) که از سحر و جادوی ازمنه¬ی بسیار دیرین باقی مانده است (ناس، ص142).
از منظر دیگر، اتهروه¬ودا سرودهایی برای نیایش زندگی و زمان است (کشیتی¬مُهَن سِن، ص66). زندگی و زمان دو روی یک سکه هستند؛ به طوری که زندگی و جاودانگی موضوعی خواستنی برای انسان است، که زمان آن را نابود میکند و می بلعد و البته، این دو از هم جدا نمیشوند. در یوگا میبینیم که از یک سو میکوشند زندگی را با لذت و سلامتی همراه کنند و از سوی دیگر با کنترل ذهن و تنفس بر دیو زمان غالب شوند و گذر زمان و مرگ را موهوم تلقی کنند. «پَتَنجَلی» میگوید: ترس از مرگ یک نیروی ذاتی و مسلط در همه افراد بشر است، حتی در آن¬هایی که خیلی تعلیم دیدهاند (ساتیاناندا، ص45).
مرگ در دورههای پس از عصر ودایی نیز همچنان جدید است و زمان، به عنوان بخش جدانشدنی خدایان هندویی خودنمایی میکند. زمان با مرگ همراه است، زیرا میگذرد و فرصتها را به پایان میرساند. در حقیقت زمان آفتی است که هر چه میگذرد، عمر ما را میخورد و سرانجام به مرگ میرسد. از این رو خدای زمان، خدای مرگ و ویرانی است و چهرهای کاملاً وحشتناک، نابودگر و شیطانی دارد.
«بهَگَوَدگیتا» که از متون بسیار مورد احترام هندویی است، داستان شاهزادهای به نام «اَرجونَه» را بازگو میکند، که در میدان نبرد با ارابه¬رانش وارد گفتگو میشود. او پس از مدتی متوجه میشود که ارّابه¬رانش تجسّد یا «اَوَتارَه» ی «ویشنو» (خدای محافظ و نگه¬دارنده) است و از او میخواهد که چهره واقعیاش را بنماید. او رضایت میدهد و آرجونه تصویر این خدا را به صورت خالق بخشنده و مهربان میبیند و به وجد میآید؛ اما متوجه میشود که این همهی واقعیت نبوده است و از او میخواهد که چهرهی دیگرش را نیز نشان دهد. ویشنو به او هشدار میدهد چنین خواهشی نکند، اما او اصرار میورزد و ظهور روی میدهد.
آرجونه با ترسی عمیق همه موجوداتی را که به مرز نابودی رسیدهاند، در دهانهای خون¬آشام ویشنو می¬بیند و فریاد میکشد: دهانهای تو، با بسی دندانهای ترسناک، چون آتش سوزیِ فراگیر زمان است و من جایی نمیشناسم، پناهگاهی نمیدانم، رحم کن ای خدای خدایان، ای حامی جهان. آن¬گاه ویشنو جواب میدهد: بدان که من زمان هستم، همان که باعث نابودی جهانها خواهد شد، هم او که وقتی رسیده و پخته شدهاند، نابودشان میکند (گیتا، فصل2: بند 25-32).
این چهره شیطانی که منشأ هراسها، رنجها، بیماریها و سرانجام، مرگ است، در بیش¬تر موارد به صورت «شیوا» (خدای ویرانگر و نابودکننده) خودنمایی میکند.
یوگا و خدایان
در هندوییسم توحید به تثلیث کشیده میشود و خدای یکتای قادر مطلق، به خدای خالق «برَهما» ، خدای نگه¬دارنده «ویشنو» و خدای مرگ و ویرانی «شیوا» تقسیم میشود. البته این سه در باطن یکی هستند و در هر یک، دو دیگر پنهان¬اند. هنگامی که ویشنو چهرهی دیگرش را به آرجونه نشان میدهد، در واقع شیوا را به او نمایانده است.
شیوا اولین معلم یوگا بوده است و برای اولین بار آن را به الهه «پاروَتی» آموزش داده است (موسوی¬نسب، ص37). مجسمههای شیوا معمولاً به صورت نشسته در حالت لوتوس و انجام مراقبههای یوگا دیده میشود و البته گاهی در رقص «نِتِ¬رَجَه» است. رقصی که جهان را میآفریند و نابود میکند. معمولاً برای او چشم سوم را میان دو ابرو رسم میکنند که نمادی از روشن¬بینی است.
شیوا ساختاری دوجنسی دارد. جنبه مؤنث او به نام «کالی» معرفی می¬شود. کالی از «کالَه» به معنای زمان در زبان سانسکریت گرفته شده است. نگریستن به مجسمه یا تجسم ذهنی کالی، برای انجام مراقبههای یوگا توصیه میشود. تصویر او چهره¬ای بسیار شیطانی و وحشتناک دارد. سیاه¬رنگ و دارای چند سر است و برای هر یک از سرهایش، گردن-بندی به گردن بسته که از جمجمهی مردگان درست شده است. در دستهای متعددش نمادهایی از طبیعت اوست: نظیر شمشیر، قیچی برای بریدن رشته زندگی، و… . دندانهای او تیز، دهان و صورتش خونآلود است و زبانش که بیرون افتاده، چهرهای کاملاً شیطانی از او به نمایش میگذارد (براندُن، ص103و104).
یوگا در مراحل عمیقش، با تمرکز بر شیوا یا کالی میتواند به غایتِ مورد نظر در مراحل اسرارآمیز یوگا برسد. البته پرستش یا تمرکز بر الهگان و خدایان مؤنث هندویی نظیر کالی و «شَکتی» ، بیشتر در «تَنترَه» یوگا مورد تأکید و توجه قرار میگیرد، که جریان¬های متأخرتری به شمار میآیند (ساتیاسَنگاناندا، ص48).
در اساطیر کهنِ بهَگَوَدگیتا، کمتر می¬توان چیزی شبیه یوگای کنونی یافت. در آن جا دو راه «عشق» و «عمل» به عنوان یوگا معرفی شده، اما آنچه امروزه به عنوان یوگا شناخته میشود و شامل بخشهایی نظیر وضعیتهای بدنی، کنترل تنفس و تمرکز ذهنی است، به این «ترتیب» در گیتا وجود ندارد. شاید نزدیک¬ترین فرازِ گیتا به یوگا این باشد: «یوگی» باید در محلی پاک و ناهموار خلوت گزیند، ذهن خویش را متوجه نقطهای واحد گرداند و بر ذهن و حواس تسلط یابد. برای زدودن پلیدیهای دل به آداب یوگا متوسل شود. سر، گردن و جسم بایستی قرار یابد، یوگی سکون اختیار کند، توجه ذهنی را به نوک بینی معطوف سازد و از پراکندگی حواس به جهات گوناگون بپرهیزد (گیتا، فصل5 : 11-13).
یوگا در اپانیشادها
«اوپانیشادها» که شرح و تفسیر متون ودایی است، بسیار کم به یوگا پرداخته است. شاید برای این که اوپانیشادها بیشتر بر روش دانش و خرد یعنی «جنانَه» تأکید دارند، نه تمرکز. اما به هر روی در چهار بخش از این کتاب مطالبی مشابه آنچه در یوگا گفته شده، پیدا میشود. قابل توجه این که این بخش¬ها به عنوان تفاسیر اتهروه معرفی شدهاند:
1. در بخش «یوگَه شیکهَه» که به وضعیت نشستن و تمرکز کردن اشاراتی دارد (اوپانیشادها، ص384).
2. در «یوگَه تَت» که به مَنترَه گفتن و نتایج مراقبه میپردازد و نیم نگاهی به تناسخ دارد (همان، ص386).
3. در «اَمریت بَندو» که از «آتمَن» و آگاهی برتر سخن میگوید و مراقبه را به عنوان راه رسیدن به آن معرفی میکند (همان، ص417).
4. و «اَمریت نَدی» که وضعیت نشستن و تکنیکهای تنفسی را میآموزد (همان، ص450).
در مجموع این چهار بخش یا «اَپَنک¬هَتَه» از اوپانیشادها، کمتر از ده صفحه است و در بین حجم چند صد صفحهای بخشهای مختلفِ این مجموعه، واقعاً ناچیز به نظر میرسد.
یوگا و تَنترَه
در حال حاضر یوگا با آیین تَنترَه به شدت آمیخته شده و یوگای «تَنترَه¬ای» مورد توجه غربیها قرار گرفته است و در سراسر دنیا به شیوههای نوین آموزش داده میشود. در یوگای تَنترَه¬ای، پرستش الهگان مؤنث و تکیه بر انرژی زنانه به عنوان انرژی حیاتی و نیروی خلاق درون، اساس کار را تشکیل میدهد. پرستش الهه شَکتی که نمادی از نیروی مؤنث درونی است و با برانگیخته شدن، به شعور کیهانی یا روح برتر میرسد، جنبهی نمادین و معنابخشِ قدرتمندی در یوگای تَنترَه¬ای دارد.
شیوا نمادی از آگاهی برتر و شعور کیهانی است. این شعور کیهانی همهی کائنات را اداره میکند، پیش میبرد و به سرانجام میرساند. یکی از ابعاد شعور کیهانی «زمان» است. شیوا به صورت مذکر نمایش داده میشود و آمیزش او با شَکتی، یک رخداد کیهانی است. در بخشهای محرمانهی آیین یوگا عبادات نمادین که نمایش دهنده اتفاقات و رخدادهای کیهانی بوده¬اند، خشک نیستند. از این روست که مراسم عبادات تَنترَه در اشکال غنی به تدریج تکمیل میشود و به صورت یک سیستم یا بسته¬ای از سمبلهای خارجی و درونی برای تجارب محرمانه در میآید (ساتیاسَنگاناندا، ص68). در این آیینهای محرمانه آمیزشِ مقدس صورت میگیرد و رفتارهای بیشرمانهی جنسی، تشبّه به رخدادهای کیهانی و عبادتی نمادین تلقی میگردد.
زنان و دختران، در شکل خارجی این عبادات، نماد خدایان «دِوی» و «دِوَتَه» هستند و رقص و نزدیکی جنسی با آن¬ها راه رسیدن به اسرار معنوی قلمداد میشود. در حقیقت آ¬ن¬ها به صورت آنچه که بیانگر تمامی حالات، شخصیت و رفتارهای انسانی است، مورد نظر قرار میگیرند؛ که به زعم تَنترَه، خارج از رفتار الهی نیست (ساتیاسَنگاناندا، ص69). عبادات در یوگای تَنترَه¬ای به سوی پرستشِ نیروی زنان، به عنوان نماد خلاقیت و زندگی میرود و آمیزش جنسی به نیایشی در معبدِ تن تبدیل میشود (ساتیاسَنگاناندا، ص45). البته این اعمال بیشرمانه که در محافل محرمانه به عنوان عبادت انجام میگیرد، با تمرینات ذهنی و تمرکزی گوناگونی همراه است که فرد را کاملاً در یک مسیر جادویی و شیطانی قرار میدهد. به طوری که: حتی از کاربرد «جادوی سیاه» هم پرهیز نمیشود (ساتیاسَنگاناندا، ص57). جادوی سیاه، استفاده از نیروهای ناشناخته و جادویی است که برای «آسیب زدن به دیگران» کاربرد دارد.