راماکریشنا

راماکریشنا (1836) در زمینه‌سازی برای پیدایش یوگای مدرن بسیار از او یاد می‌شود. راه او علم نبود، بلکه بر عشق الهی و بهاکتی یوگا تأکید می‌کرد و کالی را می‌پرستید. او بی‌سواد بود و نمی‌توانست بنویسد؛ اما بسیار سخن می‌گفت و کلام او که شیوه‌ای روستایی با لهجۀ بنگالی داشت، از داستان‌ها و تمثیل‌ها پر بود. راماکریشنا ساعت‌ها از زندگی معنوی پرحادثۀ خود یاد می‌کرد، قصه می‌گفت، آموزه‌های فلسفی ودانتا را با تصاویری بسیار پیش‌پاافتاده توضیح می‌داد، سؤالاتی را مطرح می‌کرد و خودش به آن‌ها پاسخ می‌داد، طنز می‌گفت، ترانه می‌خواند، و بازدیدکنندگان را مجذوب می‌کرد. بعضی از نویسندگان پرحرفی راماکریشنا را با سکوت افسانه‌ای بودا مقایسه کرده‌اند. راماکریشنا از کشور هند خارج نشد، ولی با حمایت سازمان‌های خاص شهرتی جهانی پیدا کرد و در جلب توجه مردمان مغرب زمین به حکمت مشرق زمین نقش زیادی داشت.
راماکریشنا یاد داد که «هرجا موجود زنده‌ای وجود دارد، شیوا وجود دارد». دیدگاه‌های او راهنمای کارهای بشردوستانه‌ای است که توسط شاگرد اصلی او ویوکاناندا انجام شد. او سازمان تمرینات و مأموریت راماکریشنا را در سال 1897 تأسیس کرد. این سازمان کارهای گسترده‌ای را درزمینۀ مراقبت‌های بهداشتی، امدادرسانی در بلایا، مدیریت روستایی، رفاه قبایل، آموزش ابتدایی و عالی انجام می‌دهد. سازمان‌های دیگر مثل انجمن راماکریشنا ودانتا که توسط سوامی آبهداناندا در سال 1923 تأسیس شد، یا مأموریت راماکریشنا ویوکاناندا که توسط سوامی نیتیاناندا در سال 1976 تأسیس شد و سازمان‌های دیگری که در جهت برجسته‌سازی شخصیت راماکریشنا شکل گرفتند. بسیاری از شخصت‌ها مثل تاگور، ماکس مولر، گاندی، جواهر لعل نهرو و دیگران از او تمجید کرده‌اند. و امروزه راماکریشنا به‌عنوان یک عارف و مصلح اجتماعی بزرگ شناخته می‌شود.
راماکریشنا در حدود شش یا هفت‌سالگی اولین خلسۀ معنوی خود را تجربه کرد. یک روز درحالی‌که در امتداد شالیزار قدم می‌زد، با گله‌ای از جرثقیل‌های سفید شیری روبه‌رو شد که در پس‌زمینۀ ابرهای سیاه و مملو از باران شدید پرواز می‌کردند. تمام آسمان آنقدر زیبا بود که او جذب آن شد و از هوش رفت. مردم به کمک او آمدند و او را به خانه بردند. گزارش شده است که او چندین‌بار دیگر در دوران کودکی تجربیاتی مشابه این داشت. بعدها این گونه اتفاق‌ها به بخشی از زندگی او تبدیل شد و در سال‌های پایانی عمرش تقریباً هر روز رخ می‌داد. در اوایل، این تجربیات به‌عنوان تشنج صرع تعبیر شده است؛ تفسیری که خود راماکریشنا آن را رد می‌کرد و تجربه‌هایش را عرفانی می‌دانست. او مدعی بود که توانسته خدا را به شکل‌های مختلف ببیند. او شیوا و الهه ویشالاکشی را می‌پرستید، ولی بیش از همه به پرستش کالی اهتمام ورزید.
راماکریشنا در خلسه‌های خود بیهوش می‌شد و برای مدت کوتاهی یا ساعت‌ها بی‌تحرک می‌ماند. افسانه‌های رایج ادعا می‌کنند که وقتی او در این شرایط بود، پزشکان نتوانستند اثری از نبض یا ضربان قلب پیدا کنند. شاگردانش همچنین معتقد بودند که او قدرت القای سامادی را در دیگران دارد. خلسه‌های راماکریشنا با دمای بدن بالا و لرزش انگشتان و درد بعدی همراه بود. او در بسیاری از مواقع پس از دست زدن به زنی به «سمادی» رفت. خود او یک بار توضیح داد که نسبت به زنان احساس تنفر دارد و اگر به یکی از آن‌ها دست بزند، دستش ناگهان تکان می‌خورد که با درد شدید همراه است. حتی او با بر زبان آوردن نام اندام تناسلی زن، به حالت خلسه می‌رفت.
بعضی از محققان راماکریشنا را یک روان پریش با عقده‌های جنسی می‌دانند و می‌گویند که او در زمانی که در معبد داکشین وار ریاضت‌های سختی را تحمل می‌کرده، دچار ناپایداری روانی شده است. مادر راماکریشنا و برادر بزرگ‌ترش تصمیم گرفتند برای او همسری پیدا کنند، تا او با زندگی واقعی روبه‌رو شود و مسئولیت بپذیرد. در این زمان او 23 سال داشت و سارادا دِوی که برای همسری او انتخاب شده بود، پنج سال داشت. آن‌ها بعداً زمانی که سارادا چهارده ‌ساله و راماکریشنا سی‌ودو ساله شدند، به هم رسیدند، اما راماکریشنا زندگی رهبانی را برگزیده بود و این ازدواج هرگز انجام نشد؛ بلکه راماکریشنا همسرش سارادا دیوی را به‌عنوان مادر الهی و مظهر کالی پرستش کرد و او را مادر مقدس می‌خواند. راماکریشنا به‌عنوان بخشی از تمرین‌های معنوی‌اش لباس زنانه می‌پوشید، زیور آلات می‌بست و زنانه رفتار می‌کرد. کاکار روانکاو هندی، اعمال به‌ظاهر عجیب راماکریشنا را بخشی از راه عشق به سوی خدا می‌دانست.
شاگردان او نظیر ویوکاناندا او را به صورت یک فیلسوف و عارف بزرگ به تصویر می‌کشند، اما برخی از هندشناسان معتقدند که تصویر راماکریشنا در نوشته‌های تحسین‌کنندگان برجسته‌اش دستخوش دگرگونی‌هایی شد که «دیوانه مذهبی » را به طرفدار آرام و خوش‌رفتاری فلسفۀ ادوایتا ودانتا تبدیل کردند. ناراسینگا سیل استدلال کرده است که ویوکاناندا تصویر راماکریشنا را پس از مرگ راماکریشنا اصلاح و اسطوره‌سازی کرد. مک دانیل خاطرنشان می‌کند که سازمان مأموریت راماکریشنا نسبت به ادوایتا ودانتا تعصب دارد و اهمیت شاکتی‌پرستی را در معنویت راماکریشنا کم‌رنگ می‌کند. مالکوم مک‌لین توضیح می‌دهد که جنبش راماکریشنا «به‌طور خاصی راماکریشنا را ارائه می‌کند، طوری‌که گویا او نئوودانتیست بود و تعلیم می‌داد که همۀ ادیان به خدای واحدی منتهی می‌شوند». کارل اولسون استدلال می‌کرد که ویوکاناندا در ارائۀ استادش، بسیاری از عجایب جنسی شرم‌آور راماکریشنا را از مردم پنهان کرده، زیرا می‌ترسید که راماکریشنا به اشتباه درک شود. سامیت سارکار استدلال کرد که در رابطه با راماکریشنا ردپایی از تقابل دوتایی بین خرد شفاهی ناآموخته و دانش باسواد آموخته‌شده یافت. او استدلال می‌کند که تمام اطلاعات ما در مورد راماکریشنا، یک برهمن روستایی تقریباً بی‌سواد، از طرفداران بهادرالوک شهری می‌آید، «…که متن‌هایشان به‌طور همزمان روشن و دگرگون می‌شوند».
به نظر می‌رسد که بین راماکریشنای تاریخی به‌عنوان یک شخصیت واقعی و راماکریشنا به‌عنوان یک جنبش اجتماعی که پس از او پدید آمد، تفاوت‌هایی وجود دارد. راماکریشنای واقعی یک کالی‌پرست، بی‌سواد و روستایی بود که ادعایی غیر از دیدن خدایان نداشت. اما راماکریشنایی که پس از مرگ او ساخته شد، یک فیلسوف مکتب ودانتا و یک رهبر الهام‌بخش اجتماعی است. این تفاوت در آثار و اقدامات کسانی مثل ویوِکاناندا که خود را شاگرد راماکریشنا و بلکه وارث او معرفی می‌کردند، پدید آمده است.

منابع:

. Ramakrishna.
. Romain Rolland, The Life of Ramakrishna. And Ninian Smart, The World’s Religions.
. Arindam Chakrabarti, “The Dark Mother Flying Kites: Sri Ramakrishna’s Metaphysic of Morals”.
. Y. Masih, A Comparative Study of Religions. p. 207.
. Ramakrishna Math and Mission.
. Ramakrishna Vedanta Society .
. Swami Abhedananda.
. Ramakrishna Vivekananda Mission.
. Swami Nityananda.
. Swami Chetanananda, Ramakrishna As We Saw Him.
. Dharm P.S. Bhawuk, “Culture’s influence on creativity: the case of Indian spirituality”. International Journal of Intercultural Relations. Elsevier. 27 (1): 8.
. Bardwell L. Smith, Hinduism: New Essays in the History of Religions. And Vivekananda, Prabuddha Bharata, vol. 110. And Swami Adiswarananda, The Spiritual Quest and the Way of Yoga: The Goal, the Journey and the Milestones.
. Vishalakshi.
. J. N. Farquhar, Modern Religious Movements in India. p. 189.
. Swami Saradananda, Sri Sri Ramakrishna Leelaprasanga (Bengali), Vol IV, P. 71.
. Dakshineswar.
. Unstable.
. Sarada Devi.
. Romain Rolland, The Life of Ramakrishna.
. Kakar.
. John Stratton Hawley, “The Damage of Separation: Krishna’s Loves and Kali’s Child”.
. religious madman.
. Advaita Vedanta.
. Narasingha P. Sil, “Vivekānanda’s Rāmakṛṣṇa: An Untold Story of Mythmaking and Propaganda”. Numen. 40 (1): 38–62.
. June McDaniel, “Book Review: “Interpreting Ramakrishna: Kali’s Child Revisited”.
. Malcolm McLean, Kali’s Child: The Mystical and Erotic in the Life and Teachings of Ramakrishna.
. Carl Olson.
. embarrassing sexual oddities.
. Carl Olson, “Vivekānanda and Rāmakṛṣṇa Face to Face: An Essay on the Alterity of a Saint”.
. Sumit Sarkar.
. Bhadralok bhôdrôlok، به معنای «نجیب‌زاده» است. طبقه مرفه جدیدی که در زمان حکومت بریتانیا در هند در منطقه بنگال در بخش شرقی شبه‌قاره هند بوجود آمدند. این تعبیر در متن به ویوکاننده اشاره می‌کند.
. Sumit Sarkar, “Post-modernism and the Writing of History” Studies in History 1999; 15; 293.

پیشنهادات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلد های ضروری مشخص شده اند *

ارسال نظر